از اینکه صبح دیر از خواب بیدار بشم متنفرم؛ شبها بیدارم و تمام صبح رو از دست می دم....این من نیستم...
من آدمی هستم که شب تا دیروقت مهمونی می رفت ؛ مست می شد و فردا صبح ساعت 6 بیدار بود و می رفت سر کار؛ احساس خستگی نمی کرد و همیشه عصرها ساعت 5 کسی بود که عاشقت می شد و تو تمام روز و به هوای دیدنش سر می کردی و شونه ای داشتی که همیشه می تونستی سرتو روش بذاری....
من اون آدمم هنوز اما ...بی تو!!!!