29 January 2010

لبریزم از ترس و تنفر...
لبریزم از عشق و هراس...
از هوای سوزان تغییر فصل،
از درد مادری در وقت زا...
از بوی دریا...بوی شن...
لبریزم
از حس لمس لرزان پرهای کبوتری مرده یر لب بام...
از ناتوانی فریادی در خواب
از ذوق طفلی که اول بار می نویسد "مادر"
از درد زانوان خسته از راه
از شوق
از شور
از درد
از امید
...........
کاش هوایی بود برای زندگی...