چند صباحیست که از حال خود گویی بی خبریم، پس از دوره نقاحت و بهبودی، امروز مکرراٌ درد و بیماری بر ما نازل گشت! از خود پریسدیم چه کرده ایم که اینگونه خداوند پاسخمان می دهد؟ حال که اینگونه ایم و در میانه این بیماری و نزول هزاران درد، غم و اندوه گریبانمان چنان می فشارد و چنان خسته این دوری و دلتنگی هستیم که از انتشار این غم و درد و انکار واقعیت تلخ سرنوشتمان گریزی نیست...
چه کنیم که اندوهمان چنان فزون است که توان و یارای رو به رویی در ما نیست....چه کنیم که بس گرفتاریم.....