به عمرمان در این حد و اندازه دلمان نخواسته بود با کسی سخن بگوییم ! از فرط اضطراب گریه کردیم و اشکمان بی اختیار جاری شد...مگر چه اهمیتی دارد؟دارد! خوب می دانیم که هم اکنون برگی از زندگیمان را در عدم حضور ما ورق زده اند..! در اوج تنهایی و اوج احتیاج به هم صحبتی ، با خود به گفتمان نشستیم که هر چه پیش آید خوش آید و درد دل با همگان می گوییم ......
دلمان بیشتر گرفت...