1 June 2010

همه چیز به طرز عجیب و غریبی چپه پیش میره و من از این دلواپسی دائمی دیگه دارم حسابی خسته میشم...چه میشه کرد...یک سری چیزها به صورت میلان کوندرائی و چخوفی اتفاق میافته...قسمت میلان کوندرائیش از کنترل من خارجه و قسمت چخوفیش هم که من کنترلش می کنم معلومه چه افتضاحیه....خلاصه اینکه اینه دیگه ....بنده حقیر از کنترل شرایط عاجز می باشم...