به زور از خواب بیدار شدم....هنوز هم میتوننم بخوابم! سر ظهر که شد تازه فهمیدم که اون حس عجیب و غریب که داشتم؛ گرسنگی بوده! نون تافتون و کره، پنیر زدم به بدن!!!! بعد از بیش از یک سال ! اصولاٌ ولایت که بودم با نون تافتون هیچ میونه ای نداشتم اما؛ اینجا، کلی باهاش حال کردم! اما نون بربری لواسون، یه چیز دیگه ست!
میگم که آدم یادش میره که چطور مورد عنایت قرار گرفته؛ تا اینکه یبوست فکری به یاد آدم میندازه که اصولاٌ کـ... پاره ست!
میگم که اصلاٌ هم بد نیست؛ فراموشی هیچ هم بد نیست!